سوک
سوگ بیش از آنکه یک پدیده یا کیفیت روانی مستقلی باشد، یک واکنش روانی به یک موقعیت ناگوار و فقدان یک چیز با ارزش است. نوعی پاسخ و عکسالعمل هیجانی نسبت به فقدان و از دست دادن کسی یا چیزی که برای انسان مهم است.
این امر ارزشمند ممکن است شغل یا مثلا مسکن باشد که آدمی با از دست دادن آن دچار علائم سوگ شود. اما مقصود از سوک در اینجا در نسبت با فقدان و از دست دادن یک انسان تعریف شده است.
بنا به تعریف روانشناسان، سوگ حالت اندوه و ناراحتی شدید درونی در واکنش به از دست دادن شخص یا عقیده و فکری خاص است. این تعریف مربوط به وضعیت طبیعی سوگ است، اما یک نوع سوگ عمیقتر و پیچیده هم داریم که اگر فرآیند سوگ بدرستی طی نشود، به سراغ آدمی میآید. یعنی اگر فرد در یکی از مراحل سوگ باقی بماند یا اینکه مراحل را به کندی طی کند و یا شدت واکنشهایش بیش از حد معمول باشد، اصطلاحا میگوییم سوگ پیچیده شده است. در این موارد سوگ منجر به بروز مشکلاتی در زندگی معمولی شخص شده و عملکرد او را تحت تأثیر قرار میدهد.
مراحل سوک
۱-انکار فقدان
در این مرحله بازمانده واقعه از دست دادن فرد و نزدیکان خود را باور نمیکند و دست به انکار آن میزند مثلا اینکه «مطمئنم که زنده است» یا «امکان نداره. مگه میشه. او نمیمیره.»
۲- درک فقدان.
در این مرحله فرد کم کم و بتدریج به این نتیجه میرسد که عزیزش را از دست داده پس در این دوره شاهد نخستین احساسات ناراحت کننده خواهیم بود. این احساس بدین گونه ابراز میشود که «کمرم شکست. دیدی عزیزم از دست رفت. دیدی بچم پرپر شد.»
۳- احساس ترک شدن و اضطراب.
فرد در این مرحله احساس میکند تنها مانده و کسی را ندارد و اضطراب زیادی در مورد آینده به وی دست میدهد: «چه جوری بچهها را تنها بزرگ کنم؟ بدون پدر و مادرم چه کار کنم؟»
۴- نا امیدی، گریه کردن، کرختی و سستی، گیجی و منگی
۵- مشکل در تصمیمگیری، احساس نا آرامی، بی خوابی، از دست دادن اشتها، تحریکپذیری، از دست دادن کنترل خود و فراموشکاری
۶- غصه خوردن و یادآوری مداوم عزیز یا عزیزان از دست رفته
۷- خشم
در این زمان شاهد عصبانیت و خشم فرد نسبت به خود و اطرافیان و حتی خدا و مقدسات خواهیم بود «ای خدا این چه حکمتی بود، چرا من؟ چرا این اتفاق برای من افتاد؟»
۸- احساس گناه
در این مرحله فرد بشدت دچار احساس گناه شده و خود را به خاطر اتفاق افتاده مقصر دانسته و سرزنش میکند مثل اینکه «من دارم تقاص پس میدهم. چرا من نتونستم کمکش کنم؟»
۹- احساس تهی بودن و از دست دادن تصویر ذهنی فرد
در این مرحله فرد بشدت احساس خلا‡ و بیهودگی کرده و در واقع تصویر ذهنی فرد از خود دچار تغییر و دگرگونی میشود. این گفتهها که «این اتفاق همه چیز رو با خودش برده، هیچی نمونده، همه چیز خراب شده» حاکی از چنین احساسی است.
۱۰- غم و غصه عمیق
ناراحتی و غمگینی فرد تا حدی است که حتی در حضور دیگران هم از بین نمیرود.
۱۱- همانند سازی با فرد از دست رفته
در این مرحله فرد از خصوصیات و رفتارهای کسی که از دست داده تقلید میکند.
۱۲- افسردگی عمیق
در این مرحله فرد بشدت افسرده است. احتمال وجود افکار یا حتی اقدام به خودکشی در این مرحله وجود دارد «کاشکی من بمیرم» و «دیگه نمیخواهم زنده باشم»
۱۳- جنبههای پاتولوژیک عمیق از جمله اختلالات سایکوسوماتیک و هیپوکندریاسیس.
۱۴- مرحله بازسازی
در صورت حل سوگ و گذشتن از این مراحل فرد قادر خواهد بود که به جامعه بازگشته و زندگی عادی خود را از سر بگیرد.
نکته مهمیکه باید مورد توجه قرار بگیرد این است که بدانیم موارد فوق از همدیگر کاملا جدا نیستند و گاهی شاهد بروز چندین مورد از آنها با همدیگر هستیم. این وضعیت ممکن است حدود ۴ تا ۶ هفته طول بکشد. البته این به شرایط بیرونی افراد نیز بستگی دارد؛ یعنی اگر فرد مورد حمایت و روانی قرار بگیرد سازگاری زودتر ایجاد میشود و هر چقدر تنها بماند و به حال خود رها شود، سازگاری دیرتر اتفاق میافتد.
یک انسان بهنجار و سازگار بعد از ۴ تا ۶ هفته، رفته رفته به شرایط بهنجار زندگی برمیگردد و روند زندگی را از سر میگیرد.
کارهای غلط:
۱-یکی از خطراتی که به لحاظ روانشناختی و از منظر آسیبشناسی روانی اجتماعی در ارتباط با شیوه رفتار با داغدیگان وجود دارد، اعمال رفتارهای سنتی و غیر علمی است که اطرافیان از سر دلسوزی با این افراد دارند که موجب میشود بازسازی روانی آنان به تاخیر بیفتد؛ مثلا برخی هنگام مواجهه با این افراد سعی میکنند از گریه کردن آنها جلوگیری کنند یا به پسر بچهها میگویند شما مرد هستید و مرد که گریه نمیکند. رفتارهای اینچنینی سوگ را به تاخیر میاندازد و فرد در آینده دچار اختلالات رفتاری خواهد شد.
۲-استفاده غلط از برخی عقاید و افکار مذهبی نیز سلامت روانی این افراد را به خطر میاندازد. دکتر فردوسی در این باره میگوید: القای تعلیمات و عقاید مذهبی غلط و افراطی در تشدید بحران و تاخیر درمان این افراد موثر است. از مذهب و دین باید برای آرامش انسانها استفاده کرد، نه در برانگیختن خشم و غضب یا افسردگی آنها. اینکه مثلا این حادثه، تقاص فلان گناه و نشانه خشم و قهر خداوند است نمونهای از استفاده نادرست از مفاهیم دینی در این زمینه است
۳-به یاد داشته باشید بهبود اثرات عاطفی حادثه، نیاز به زمان زیادی دارد. انتظار نداشته باشید که سریعا به وضعیت سابق برگردید
۴-گاهی نداشتن اطلاع کافی و استفاده از شیوههای غلط و غیرعلمی از سوی اطرافیان فرد مصیبت دیده، وضع را از چیزی که هست بدتر میکند و فرآیند عبور از مرحله سوگ را به تاخیر میاندازد
توصیههای لازم به داغدیدگان
مرگ و از دست دادن عزیزان برای همه ما رخ میدهد و عبور از این شرایط سخت به آگاهی و مهارتهایی نیازمند است که اطلاع از آنها به ما کمک میکند تا این وضعیت دشوار سوگ را راحت تر تحمل کنیم و به سلامت از آن بگذریم.ممکن است هفتهها و ماههای بعد از مصیبت با مواردی از قبیل غمگینی، افسردگی، درماندگی و ناتوانی، علاقه نداشتن به کارهای سابق، بی تفاوتی و بیحوصلگی روبهرو شوید. توصیههای زیر میتواند در این مراحل سخت به شما کمک کند:۱- به خود حق بدهید که احساس عصبانیت، غمگینی، ناراحتی و بسیاری از احساسات ناراحتکننده دیگر دارید.۲- درخصوص احساسات خود با دیگران صحبت کنید.۳- احساسات و نگرانی خود را ابراز و هر وقت خواستید گریه کنید.۴- مراقب وضعیت جسمی خود باشید. وقتی فرصت پیدا کردید استراحت کنید و چیزی بخورید.۵- زمانی را برای کارهای شخصی مانند رسیدگی به بهداشت و مراقبت شخصی خود اختصاص دهید.۶- به خود سخت نگیرید و به دلیل عصبی و پرخاشگربودن خود را سرزنش نکنید.۷- ارتباط خود را با اطرافیان حفظ کنید و با بستگان و کسانی که همدرد شما هستند، در تماس باشید.۸- احساسات و عواطف خود را از هر طریقی که میتوانید ابراز کنید و اگر دوست دارید و میتوانید بنویسید، نقاشی کنید، گریه کنید، دعا کنید، قران بخوانید، عصبانی شوید، داد بزنید و غم سنگین خود را بیرون بریزید.۹- لوازم شخصی و یادگاریهایی از فرد یا افراد از دست داده را نگه دارید و همراه خود داشته باشید. اگر باعث تسکین شما میشود میتوانید با فرد از دسترفته صحبت کنید و برای وی نامه بنویسید یا برایش دعا کنید.۱۰- به یاد داشته باشید بهبود اثرات عاطفی حادثه، نیاز به زمان زیادی دارد انتظار نداشته باشید که سریعا به وضعیت سابق برمیگردید.۱۱- زندگی شما پس از این اتفاق تغییر خواهد کرد و ممکن است مجبور باشید دوباره و از صفر شروع کنید یا مجبور به انجام کارهایی باشید که تا به حال نکرده اید. از نظر روحی خود را برای این تغییر آماده کنید.۱۲- تا مدتها شما در وضعیت بحرانی به سر خواهید برد. این بحران ممکن است عوارضی را در زندگی شما ایجاد کند؛ مثل مشکلات مالی و خانوادگی و… این عوارض و مشکلات ممکن است گذرا باشد و با تدبیر درست حل شود، بنابراین از گرفتن تصمیمات مهم برای آینده مانند رها کردن کار، انتخاب محل جدید زندگی و مهاجرت خودداری کنید.۱۳- حادثه تلخی که پشت سر گذاشتهاید، ممکن است عوارض روانی و رفتاری خاصی را به دنبال داشته باشد لذا اگر احساس میکنید قادر به مقابله با این مشکلات نیستید، به متخصصانی از قبیل پزشک، مددکار، روانشناس، روانپزشک یا مشاور مراجعه کنید.